جدول جو
جدول جو

معنی بدایعی بلخی - جستجوی لغت در جدول جو

بدایعی بلخی
(بَ یِ یِ بَ)
رجوع به بدیع بلخی شود، مشکل پسند. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (هفت قلزم) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج). که بصعوبت چیزی را پسندد. دیرپسند. دژپسند. دشوارپسند. (یادداشت مؤلف) :
سخنانش را بر دیده همی نقش کنند
بدپسندان همه بصره و آن بغداد.
فرخی (از آنندراج).
خاطر بدپسند من شاهی است
بر عروسان مدحت تو غیور.
مسعودسعد.
اختیار مطعوم بر مطعوم نتیجۀ حرص جاهلان باشد و همه ناز و نعمت طلبیدن کار کاهلان...
این مثل زآفتاب شهره تر است
بدپسند از بدی نبهره تر است.
(از مرزبان نامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وِ یِ بَ)
از معاصران امیرعلی شیر نوائی است و درباره او گوید: شاعری است عامی که طبعی لطیف دارد. این مطلع ازوست:
دلا نتوان حریف اهل تقوی جاودان بودن
بر دردی کشان هم چند روزی میتوان بودن.
(مجالس النفایس 241)
لغت نامه دهخدا